عاملانی در خدمت یا خیانت به فرهنگ مهاجرپذیری ایران؟

عاملانی در خدمت یا خیانت به فرهنگ مهاجرپذیری ایران؟-ایراف

با توجه به مسئله‌ای که اخیرا تحت عنوان “افغان هراسی” در ایران قوت گرفته و دامن زدنِ سایبری‌ها به تنفر و تنش‌های اجتماعی-فرهنگی میانِ شهروندان ایران و مهاجران افغانستان، لزومِ درک پیشینه و ریشه‌های این جریان ضرورت و اهمیتی دو چندان می‌یابد.

جریاناتی در قالبِ هراسِ یک ملت از ملتی دیگر نه تنها بنیاد مناسبات میان ملت‌ها را مخدوش می‌سازد، بلکه در صورت تکرار و تداوم می‌تواند عاملی مخرب در فرهنگ همسایگی و برادری باشد. بدین ترتیب جهت بررسی بیشتر این مهم، نگاهی به تولد و توالی این جریان خواهیم داشت.

شاید بتوان گفت پیش از انقلاب اسلامی ایران و با حضور مستشاران خارجی یا مشاوران غربی در دستگاه حکومت وقت، روندی تدریجی از تلقین رویکردهایی مبتنی بر فاصله‌گذاری با کشور همسایه و متمایز ساختن مناسبات سیاسی به نحوی حاکم بود. چنانچه در همین راستا و ذیلِ اشاعۀ تفکراتی جاه‌طلبانه از ترویج بازی بزرگ و تلاش‌هایی صورت گرفته از سمت ایالات متحده برای دفع شوروی از صحنۀ رقابت، القائاتی از سمت دولت‌های غربی خصوصا آمریکا در تزریقِ ترس از کمونیسم، مسبب رویکردِ متفاوت ایران با همسایه شرقی خود شد.

هرچند تقلای محمدرضا شاه پهلوی در نهیبِ ناشی از کمونیسم به ظاهر شاه موثر نیفتاد و پایان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و لشکرکشی شوروی به همسایه شرقی ایران همراستا گردید. در همین راستا نیز به نظر می‌رسید، آمد و شدهای نیروهای خارجی در ایران، چه در قالب ورودِ نفوذی‌هایی برای جاسوسی و چه در قالب حضور گردشگران خارجی، سایه‌ای از بیگانه هراسی بین همسایگان را گسترانید.

به هر روی پس از انقلاب اسلامی ایران و خروج نیروهای خارجی از کشور، فعال گرایی عُمالِ بیگانه جهت جاسوسی و تنش زایی دو ملت، برای مدت زمانی تخفیف یافت.

اما در کشاکش دورانی پس از پیروزی مجاهدین و پاگرفتنِ جنگ‌های داخلی خشونت بار مابین گروه‌های مسلح خصوصا میان دو جریان پشتون (گلبدین حکمتیار) و تاجیک (احمدشاه مسعود) در افغانستان بر سر فتح کابل، خیل عظیمی از جمعیت افغانستان در پیِ مامن و منزلگاهی امن به سمت همسایه غربی خود، ایران روانه شدند.

هرچند کشور ایران میزبان و پذیرای جمعیتِ مهاجر افغان گردید، لیکن در این میان اختلافاتی نسبی از تمایز و تضاد فرهنگی، سببِ عدم جذبِ کاملِ جمعیت مهاجر افغانستانی در درون جامعه گردید. چراکه غالبِ این مهمانانِ مهاجر از قشر ضعیف جامعه بوده، چندان در جامعه میزبان ادغام نشدند. این عدم اذغان و انحلال افغان‌ها با ایرانی‌ها حتی آشکارا در برخوردهایی روزانه و ضمنِ رفتارهایی مختلف از پرخاشگری و نزاع گرفته تا دوری و فاصله‌گیری بین دو ملت وجود داشت. هرچند طی اتخاذ تدابیری فرهنگی و سیاست‌هایی مسالمت جویانه، حاکمیت این تضاد فرهنگی را مرتفع ساخته، خلاء موجود از بدبینی و بیگانه‌انگاری را با رویکردهایی آشتی جویانه پر کرد. چنانچه به مرور زمان شاهد اجرایی سازی طرح‌هایی اجتماعی-فرهنگی برای همزیستیِ همگون و هماهنگِ جامعه میزبان و میهمان در قالبِ ارائه خدمات اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی همچون احداث مدارس، تهیه مسکن، مراقبت‌های بهداشتی و غیره برای اتباع و امکاناتی از این دست بودیم.

بدین ترتیب، حضور و زیستِ اتباع افغانستانی طی سال ها در ایران و زاد و ولد در کشور میزبان، تدریجا جریانی از درک و تقویت وجوه اشتراک و همپوشانیِ نقاط مشترک متعدد میان دو ملت را رقم زد. روندی که به واسطۀ آن بسیاری از ایرانی‌ها دوستِ افغان، همسایۀ افغان و یا حتی همسری از اتباع افغانستان را تجربه و زیست نمودند.

بدین ترتیب تدریجا شکاف و تضاد فرهنگی جای خود را به سازش، تسامح و تساهل داد. لیکن این روند چندان به مذاق کشورهای غربی خصوصا بازیگرانی که همواره در پی تخریب مراودات دو ملت بودند، خوش نیابد. بدین ترتیب با طرح‌ریزی برای اجرایی سازی دو پروژه، درصدد برآمده تا ملتی را در چشم دیگری خوار و خفیف یا خشونت طلب جلوه دهند و به ریشه این دوستی تیشه بزنند:

1- پروژه تقویت ایران هراسی در چشم افغان‌ها

2- پروژه تقویت سکولاریسم در افغانستان

نخست با ارجاع به موردِ دوم، باید اشاره کرد که در این زمان و طی مدتی که ایالات متحده به بهانۀ برقراری صلح و ثبات در کشور افغانستان ذیلِ سیاستِ مبارزه جهانی با تروریسم، سعی در تزریق الگوی غربی از حکومتداری دموکراتیک داشت، پیاده‌سازیِ اهدافی صوری از ترویج حکومت‌داری خوب، غالبا به سیاست‌هایی موقتی و ظاهری متکی بود؛ پروسه‌ای که نهایتا با خروج ایالات متحده و نیروهای خارجی از افغانستان، به فروپاشیِ سهل و سریع جمهوریت منتهی گردید.

به عبارتی می‌توان گفت که رویکرد توسعه محور ایالات متحده نه در بُن مایه و شالودۀ ساختار نظام سیاسی افغانستان، بلکه بیشتر در پوششی سست از سیاست‌های مادی‌گرا، سکولار و یا قانون‌گراییِ بی‌پشتوانه بنا شده بود.

چرا که ایالات متحده بدونِ آگاهی و شناختی دقیق از جریان‌های سیاسی، قومی و مذهبی در سراسر افغانستان پا به عرصه دخالت در ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی این کشور گذاشته بود.

پیشنهاد:   دشمنان مشترک: افغان‌ها ایران را اشغال کرده‌اند؛ ایرانی‌ها با مهاجرین بدرفتاری می‌کنند!

اما در رابطه با پروژه نخست آمریکا برای به راه انداختن موج ایران‌هراسی در چشم افغان‌ها نیز موفقیت و دستاوردی وجود نداشت؛ و اشتراکات تاریخی فرهنگی میان دو ملت ایران و افغانستان در مسیری از پذیرش مسالمت آمیزِ متقابل پیش رفت. لیکن متاسفانه پس از خروجِ عجولانه و بی‌حساب و کتاب ایالات متحده از افغانستان و فروپاشی دولت سابق افغانستان در 15 اوت 2021، شاهدِ ظهور جریان‌های افراطیِ انحرافی در ایران و سربرآوردنِ دسته جاتی وابسته از سوی بیگانگان برای برهم زدن نظم و آرامش دو ملت بودیم.

افرادی اجیر شده که با به راه‌انداختنِ کارزارهایی تحریک آمیز نظیر کمپین جمع‌آوری امضا برای اخراج افغان‌ها، اشاعه روایاتی جعلی از سرایت بیماری‌های مختلفی چون جذام از سوی افغان‌های ساکن در ایران، انتشار اخباری تهییج آمیز از خشونت‌طلبی، وحشی‌گری و تروریست بودنِ مهاجران افغان، نه تنها رویکردی از بی‌اخلاقی نسبت به ملت همسایه و تنش و تخاصم را تسری و ترویج می دهند، بلکه با تکرارِ این جریان و اغفال اذهان عمومی، اختلافاتی میان ملت‌ها را ایجاد کرده و رفتاری نادرست از ستیز با اتباع افغانستان را عادی سازی می‌کند. این جریان تندرو که به حق نام آنها را می‌توان زالوهایی نامید که به جان دو ملت می‌افتند، سعی دارند تخم نفاق و نفرت را کاشته، با نشر اکاذیب و تخریب آرامش میان دو ملت، صرفا اهدافی از مناسبات سیاسی دو ملت را نشانه رفته، درصدد تخریب حیثیت سیاسی دولت میزبان، ایجاد تنش سیاسی و نهایتا تحقق امیال دشمن بیگانه می‌باشند.

این هدف‌گیری، خطرناک‌ترین نوعِ حملۀ دشمن از داخل و با سوءاستفاده از جامعه میزبان است. شاید طی سال‌های اخیر انتشار اخباری همچون طرح ادعای ازبک تبار بودن ضاربِ دو طلبه روحانی در حرم رضوی و متعاقبا جان باختن آنها در سال 1401 و یا شایعاتی از قبیل افغانستانی بودن عامل حمله تروریستی داعش به حرم شاهچراغ در شیراز در سال 1402 (که تکذیب شد) خود تسهیلگر پروژه‌های افغان‌هراسی از سوی تندروهایی در خدمت این جریان بود.

جریانی که با به کارگیری عُمالی وابسته به دولت‌های بیگانه و ارتزاق مادی، مالی و محتوای، سعی در ایجاد دو دستگی داخلی و تنارع فرهنگی داشتند.

رشد جمعیت افغانستانی در ایران باعث اعتراضات در شبکه‌های اجتماعی و حتی بحث‌هایی در رسانه‌های تحت کنترل دولت ایران شده است و بسیاری ادعا می‌کنند که دولت دستور کار پنهانی دارد که روزانه هزاران افغان را به طور غیرقانونی وارد کشور می‌‌کند.

چنانچه ویدئوهایی از مناطق مرزی نشان می‌دهد که انبوهی از افغان‌ها به سادگی وارد ایران شده و برخی ادعا می‌کنند که “یک شبکه” به سرعت به یافتن مسکن و شغل برای آنها کمک می‌کند.

همچنین برخی شبکه‌های خبری معاند نیز در این راستا بی محابا هیزم به آتش می‌اندازند. به طور مثل در این رسانه‌ها چنین بیان می‌شود که برخی از منتقدان دولت ادعا کرده‌اند، مقامات به طور فعال رشد جمعیت افغانستان را با مشوق‌هایی مانند انرژی و مواد غذایی یارانه‌ای تشویق می‌کنند تا مشکل کاهش جمعیت در ایران را برطرف کنند یا حتی ارتش خود را با استخدام جوانان شیعه هزاره افغان تقویت کنند. تیپ فاطمیون از مبارزان افغان برای سپاه پاسداران در سوریه جنگیده‌اند

این در حالی است که ترویج حسی از ترس و نفرت نسبت به مهاجران افغان تدریجا به رفتاری جدی و علنی از سوی شهروندان ایرانی تبدیل شده و در حال از هم گسستن پیوندهای دوستی و برادری است. چنانچه شاهد انتشار عکس‌هایی از قبیل اخراج افغان‌ها از محله یا منطقه و یا تهدید این مهاجرین هستیم. در ورودی پارک ها و استخرها تابلوهایی با مضمون «افغان ممنوع» یا «اخراج افغان‌ها» دیده شده است.

جوامع محلی از صاحب خانه‌ها خواسته‌اند که به افغان‌ها اجاره ندهند و از حضور کودکان افغان در مدارس ایران شکایت دارند.

اما از دیگر سو شاید بتوان گفت: در حالی که دولت ایران رسما افزایش افغانستان هراسی را تأیید نکرده است، سیاست‌های متناقض و تا حدی عدم حمایت قانونی از مهاجران افغان به این پدیده کمک کرده است.

همچنین در حالی که ایران سال‌ها خدمات اجتماعی از جمله بهداشت و آموزش ابتدایی را برای پناهندگان افغان ارائه می‌کند، سیاستمداران ایرانی دسترسی به برخی خدمات را محدود کرده و در برخی موارد خواستار اخراج دسته جمعی شده‌اند. حتی محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس ایران در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست‌ جمهوری سال ۲۰۲۴ وعده ساخت دیوار بین ایران و افغانستان را داد.

در حالی که آماری از دست داشتن مهاجران افغان در فعالیت‌های مجرمانه در ایران وجود ندارد، افزایش پوشش رسانه‌ایِ افراطی منجر به حملات نژادپرستانه، درخواست‌های بیشتر برای اخراج دسته جمعی و حتی درگیری‌های خیابانی بین ایرانی‌ها و افغان‌ها شده است.

یکی از جدیدترین رویدادها در روز 26 ژوئن رخ داد که گروهی از مردم به یک مغازه دار افغان در جنوب تهران حمله کردند. او متهم به تجاوز به یک دختر 12 ساله بود. جمعیت خشمگین تا زمانی که واحدهای پلیس ضد شورش مداخله نکردند از متفرق شدن خودداری کردند. مهاجران افغان به‌طور فزاینده‌ای به عنوان هواداران طالبان، متجاوزان به عنف یا قاچاقچیان تریاک مورد انگ قرار می‌گیرند که به افزایش احساسات افغان ‌هراسی در ایران دامن زده است.

پیشنهاد:   لزوم استفاده از ظرفیت هنرمندان مهاجر برای آموزش و توانمندسازی مهاجرین

این‌ها همه در حالی‌ است که نباید فراموش کرد، غالبا افغان‌ها سخت‌ترین و خطرناک‌ترین مشاغل مانند ساختمان سازی، کار در کوره‌های آجرپزی و مواردی از این دست را دارند. ضمن آنکه منصفانه باید در نظر داشت که حتی بسیاری از مهاجران قانونی افغان و حتی آن دسته از افغان‌هایی که در ایران متولد شده‌اند نیز از برخی امکاناتی که شهروندان ایرانی در اختیار دارند، همچون بیمه، گواهینامه، خدمات بهداشت، درمانی، بانکی و غیره محروم هستند. حتی در مقابل، گاها شاهدِ انتشار اخباری از کشته‌‌شدن اتباع افغانستان از سوی برخی شهروندان ایرانی نیز هستیم.

پس تحت این شرایط، روندی تعمدی از منفی ساختن افکار جمعی جامعه میزبان نسبت به آنها، مهاجران افغان اغلب را در معرض کلیشه‌های فرهنگی قرار می‌دهد که آنها را به حاشیه و طرد شدگی می‌برد.

در کل به نظر می‌رسد، اخبار “اغراق آمیز” در مورد تعداد ظاهرا رو به رشد مهاجران افغان بر ذهنیت ایرانیان تأثیر گذاشته است و نگرانی‌های مطرح شده در رسانه‌های اجتماعی منجر به نگرش‌های ناخوشایند نسبت به شهروندان افغان شده است.

بنابراین، اتخاذ تصمیماتی سازنده از سوی دستگاه‌های اجرایی و قضایی جمهوی اسلامی، جهت قطع کردن دست این سایبری‌ها و نیز پایان بخشیدن به جریانی از تسلسل روایات‌های غلط از افغان هراسی امری لازم و ضروری است. ممانعت از فعالیت این زالوها که بازیچه دست بیگانگان هستند، امری فوری و حیاتی است.

در نهایت باید گفت که گرچه همواره معضلِ مهاجرین غیرقانونی باری بر دوش کشور، چالشی برای تضمین امنیت و جلب اعتماد جمعی، و همچنین مسبب بحران مصرف انرژی آب و خدمات می‌باشد، لیکن نباید فراموش کرد که این دو مسئله امری مجزا بوده و حضور مهاجران قانونی و نیز آن دسته از اتباع افغانستان که با فراغ بال در کنار ملت ایران زندگی، تحصیل و زاد ولد کرده و تجربه‌ای از سال‌ها رفاه، آرامش و امنیت را به عنوان حیثیت ملی ایران ترویج می‌سازند، نقطه قوتی از افتخار همسایگی خوب و زیست جمعی شرافتمندانه است. همانگونه در تلاش‌های سازنده و مثبت از تقویت مناسبات میان دو ملت، می‌توان به ابتکارعمل‌هایی خلاقانه و مبدع از ایجاد مکان‌های فکری فرهنگی نظیر عمارت بلخ و فعالیت‌های فرهنگیِ متنوع در این راستا اشاره کرد که به خوبی توانسته است اشتراکات فرهنگی، اجتماعی و تاریخی دو ملت را نقطه وصلی برای نزدیکی دو ملت و پاک کردن تصورات غلط و انحرافی در دیدگاه طرف مقابل سازد.

بنابراین چنین اقداماتی سدی در برابر تلاش‌های منفی برای نفاق پراکنی جریان‌ها تندرو است. ایران طی دهه‌ها پس از جنگ علیه شوروی در افغانستان پذیرای پناهجویان افغان بوده است و نبایستی در این حوزه به نیروها و جریان‌های حاشیه‌ساز فرصتِ فعالیت‌های خرابکارانه داد. بنابراین با وضع و اجرای قوانین مهاجرتی دقیق و جامع بایستی هجمه‌ای از احساسات منفی اخیرا شکل گرده نسبت به مهاجرین را از میان برداشته، با بررسی شرایط مهاجرین غیرقانونی و یا بدون مدرک و احراز شرایط آنها برای ماندن تحت قوانین خاص و یا خروج از کشور، قائلۀ فرصت‌طلبی و شایعه پراکنی‌های افراطی را ختم نمود.

در کل به نظر می‌رسد؛ تلاش برای ایجاد اختلافات داخلی و تحرکاتی از هرج و مرج در ایران، یکی از اهدافِ همیشگی و حاکم بر سیاست‌های ایالات متحده جهت تضعیف قدرت منطقه‌ای ایران، است. چرا که درگیر بودن یک کشور در مسائل و مصائب داخلی همواره عاملی اساسی در تضعیف نظام سیاسی حاکم و متعاقبا اتخاذ سیاست خارجیِ سازنده و متناسب با منافع داخلی است.

به همین دلیل کشورهای بیگانه با استخدام مخدومینی وابسته و تندروهایی کور، برای بحران‌سازی تحت جریانی به نام افغان هراسی و ایجاد کشاکش‌های داخلی به خصوص با بهانه‌هایی نظیر عدم انطباق و ادغام مهاجران قانونی افغان در درون ملت ایران، ثبات داخلی را نشانه رفته، با زایش بحران‌های متعدد در پی تصویری مخدوش و ناتوان از اراده سیاسی حاکمیت در ایران و اخلال در نظم و امنیت ملی هستند.

بنابراین دستگاه‌های اجراییِ مربوطه باید مستقیما و به فوریت به مسئله ورود کرده، بر تمامیِ ابهامات و اتهاماتی که تحت عنوان مهاجرت کنترل نشده، تهدیدات امنیتی، بحران‌های نشات گرفته از حضور مهاجرین و مواردی از این دست مطرح می‌شوند، نقطه پایان گذارند تا بدین طریق دستِ جریان‌های افراطی کوتاه شود. مُحرک‌هایی مخرب که ظاهرا سنگِ میهن را به سینه زده، اما درواقع بنای دوستی و برادری دو ملت را فرو می‌ریزند.

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=30452
اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها