عاشورا و مسئولیت امروز ما

عاشورا و مسئولیت امروز ما

تأسيسِ كربلا نه فقط بهرِ ماتم است
دانش‌سرای و مكتب اولاد آدم است

از خيمه‌گاه سوخته تا ساحل فرات
تعليم‌گاه رهبر خلق دو عالم است

با سوز عشق، نسبت بدعت مده، رقيب!
اسرارها نهفته به شور محرَّم است

سید اسماعیل بلخی

نهضت عاشورا و انقلاب کربلا، مکتب و دانشگاهی است که تمام انسان‌ها فارغ از اینکه از چه زبان و نژاد و دینی باشند، می‌توانند از معارف ناب آن بهره بجویند. پیام‌ها و درس‌های عاشورا نیز محدود و محصور در زمان و مکان نبوده، نیست و نخواهد بود و چنانچه نگاه درون‌دینی و اسلامی هم داشته باشیم، حضرت سیدالشهداء، کشتی نجات و چراغ هدایت معرفی شده است؛ در این باره سخن منسوب به سیدجمال‌الدین [اسدآبادی] که گفته است” “الاسلام محمدی الحدوث و حسینی البقاء”، کلام حقّی است.

یکی از معانی و ابعاد همه‌جانبه و جاودانه‌بودن پیام‌ها و درس‌های مکتب حسینی، تازگی و طراوت همیشگی آن است و دیگری خاصیت انطباق‌دهی آن با مصادیق و شرایط زمانه. بنابراین سوال کلیدی که در برابر ما قرار دارد این پرسش است که به راستی درس و پیام حسین بن علی برای امروز ما چیست؟

با توجه به تحولات چند ساله اخیر افغانستان و تغییر نظام سیاسی در کشور، موجی از استیصال و سردرگمی میان افغانستانی‌ها، به ویژه برای نسل دوم و سوم مهاجران افغانستانی در ایران به وجود آمده است و یأس و سرخوردگی بیش از پیش در آن‌ها نمایان و محسوس شده است.

اگرچه وضعیت گنگ و مبهم آینده افغانستان و نامعلومی آنچه که در پیش‌روی می‌باشد، هر افغانستانی را دچار تشویش و نگرانی می‌سازد؛ اما این وضعیت اضطراب‌آوار نباید تنها منجر به جلوه‌های منفی آن -رکود و انفعال- شود.

یکی از درس‌ها و پیام‌های عاشورا برای امروز ما، همین است که درنگ و تأملی دیگر بر وضعیت و شرایط امروزمان داشته باشیم و به دنبال این باشیم که مسولیت امروز ما در قبال تاریخ، هویت و کشورمان چیست؟

هنگامی که ولید بن عُتبه، والی و حاکم مدینه بعد از مرگ معاویه (ماه رجب سال ۶۰ هجری)، بنا به دستوری که از طرف یزید و از دمشق برایش آمده بود، می‌بایست از امام‌حسین(ع) بیعت اجباری برای یزید می‌گرفت. امام‌حسین(ع) در مجلس حاکم مدینه، ضمن سخنانی رسا و کوبنده، مشروعیت خلافت و بیعت با یزید و همچنین دو بدعت “ولایتعهدی” و “بیعتِ اجباری” را که به تازگی توسط معاویه و یزید در فرهنگ سیاسی اسلام وارد می‌شد، زیرسوال بردند و با گفتن جمله تاریخی “وَ عَلَی الاسلامِ السَّلام” -با این دو بدعت و با خلافت یزید باید فاتحه اسلام را خواند- به والی مدینه فرمودند: “مِثلی لایُبایعُ مُثلَه” و همین جمله تاریخی حسین‌بن‌علی(ع) است که عاشورا و کربلا را فرازمانی و فرامکانی نموده است که حضرت نمی‌فرماید “من با یزید بیعت نمی‌کنم” بلکه می‌فرمایند “مثلِ منی با مثلِ یزیدی بیعت نمی‌کند”.

از طرف دیگر حضرت سیدالشهداء (ع) در آن وصیتنامه و بیان تاریخی‌شان به برادرشان محمد حنفیه فرمودند؛ “اِنَّما خَرَجتُ لِطَلبِ الاِصلاح فِی اُمه جَدّی” و اینگونه مبنای حرکت خویش را “اصلاح‌طلبی” بیان فرمودند.

اگرچه به تعبیر زنده‌یاد دکتر داوود فیرحی مشکلی که ما داریم، زمان برای فهم واژگان است (عاشورا و اصلاح، داوود فیرحی، تهران: نشر نی، چاپ اول ۱۴۰۳: ص ۱۶۸) و از همین‌روی اندیشمندان برای مفهوم‌شناسی دو واژه “خروج” و “اصلاح” که در بیانات امام‌حسین(ع) آمده، تحلیل‌های متفاوتی ذکر کرده‌اند که پرداختن به آنها منظور و مقصود این یادداشت نمی‌باشد؛ اما با توجه به معنای بدیهی وسیع لغوی مفهومِ “اصلاح” باید از خود بپرسیم که در زندگی و جامعه امروز ما، مصادیق و گستره وسیع مفهومِ اصلاح‌طلبی چیستند و کدامند؟!

“مسئولیت” و “مسئولیت‌پذیری” را می‌توان یک پیام کلیدی و درس مهم از عاشورای سال ۶۱ هجری برای زندگی و جامعه امروز دانست. آیا غیر از این است که احساس مسئولیت حسین بن علی منجر به حرکت تاریخی آن حضرت شد؟ اصلا حس مسولیت‌پذیری والای آن امام همام به حضرت اجازه سکوت و سکون را در آن برهه حسّاس از تاریخ اسلام می‌داد که بخواهد کنج عزلت گزیند و در قبال دین و جامعه خاموش و منفعل باشد؟

پیشنهاد:   شرکت رئیس اطلاعات و فرهنگ هرات در مراسم تاسوعای حسینی 

پیشنهاد می‌شود خطبه تاریخی امام‌حسین حوی تارنمای جامعی از وضعیت جامعه و عصر و زمان حسین‌بن‌علی است مورد مطالعه قرار گیرد تا میزان مسئولیت‌پذیری آن حضرت در قبال تاریخ و همچنین جامعه آن روزشان بیشتر نمایان شود.

حسین‌بن‌علی در این خطبه که یا چند ماه پیش از عاشورای سال ۶۱ و یا در یکی-دو سال مانده به واقعه عاشورا، در ایام حج و در میان جمع کثیری از نخبگانِ فکری و تأثیرگذار آن روز جهان اسلام ایراد کرده‌اند، به انحای مختلف آنها را توبیخ نموده و به شیوه‌های مختلف، مسئولیت آن‌ها را یادآور می‌شود.

حال نیم‌نگاهی به اوضاع امروز خودمان داشته باشیم. چنانچه تاملی بر بسیاری از موضوعات و مسائل مختلف جامعه داشته باشیم متوجه می‌شویم در همه ابعاد و جوانب با اشکال مختلف “مسئولیت گریزی” و “فقدان مسئولیت‌پذیری” مواجه هستیم. از مسائل فردی و خانوادگی گرفته تا مسائل کلان سیاسی و اجتماعی. تنبلی و راحت‌طلبی هم در کنار شانه خالی کردن از مسولیت‌ها سبب شده که هرجا و در هر موضوع و مساله‌ای یا دنبال توجیه کردن باشیم یا تقصیر را به گردن این و آن انداختن.

بسیاری از نسل جدید و جوان مهاجر افغانستانی در ایران، با توجه به تحولات چند سال اخیر افغانستان، بیش از پیش نسبت به آینده و سرنوشت‌شان دچار ناامیدی و نوعی نیهیلیسم شده‌اند و در بهترین حالت به صورت زورمرگی -اگر نگوییم روزمُردگی- روزگار می‌گذرانند، بخشی از قشر دانشجوی مهاجر نیز در سودای سفر تحصیلی به کشورهای اروپایی و غربی و در این پوشش، به نحوی صورت‌مساله اصلی را برای خودشان پاک یا عوض می‌کنند.

صورت مساله اصلی همین است که ما در برابر تاریخ، جامعه، هویت، کشور و سرنوشت‌مان، در هر شرایطی و هر جا که باشیم، به اندازه وسع خودمان، مسئول هستیم و این همان بار امانتی است که آسمان‌ها نیز از پذیرفتنش شانه خالی نمودند و قرعه فال آن را بر گردن ما انداخته‌اند و این درس و پیامی است که عاشورای سال شصت و یکم هجری برای امروز ما دارد.

نکته پایانی که خوب است در تتمه این یادداشت بدان اشاراتی شود، موضوع بزرگداشت مراسم عاشورا و عزاداری‌های ماه محرم در افغانستان است که بعضاً توسط برخی با عینک اختلاف مذهبی در افغانستان مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.

پیش از این نیز در یادداشت‌های متعددی، نویسنده این یادداشت به این موضوع پرداخته است که فضای افغانستان، هیچ‌گاه عرصه تقابل مذهبی نبوده و نیست. اگرچه در طول تاریخ افغانستان معاصر، از مذهب به عنوان عامل ابزاری، سوءاستفاده شده است.

بنابراین هم نمی‌توان و هم نباید با عینک مذهبی به افغانستان نگریست. بلکه چنین می‌توان گفت که؛ زمینه و بستری که افغانستان برای تقریب شیعه و سنی دارد در کمتر کشور اسلامی دیگر فراهم است.
در یکی از آثار واسیلی بارتولد آمده است که یکی از دروازه‌های بلخ، در زمان شکوه تمدنی اسلامی، مخصوصِ ورود تُجار و بازرگانان یهودی بوده است. یا در کابل گذشته از شیعه و سنی، سیک‌ها هم در مراسم عزاداری‌ها و تکایا شرکت می‌کنند.
به بیان افغانستان‌شناس شهیر معاصر، دکتر سیدعسکر موسوی، خطر جدی که برای افغانستان وجود دارد جریانات افراطی سلفی و تقابل حنفیت-سلفیت در افغانستان است که چنانچه درباره‌اش چاره‌جویی نشود، آتشی به مراتب سوزان‌تر از آنچه در سوریه روی داد، خواهد بود که در وهله اول تمام همسایگان افغانستان از جمله کشورهای آسیای مرکزی، منطقه واخان، آسیای جنوبی و شبه قاره هند و همچنین ایران را در بر خواهد گرفت.

مخاطب بخش پایانی این یادداشت، بیشتر نسل دوم و سوم وطنداران مهاجر افغانستانی در ایران هستند که نوع تربیت و پرورش مذهبی‌شان به نحوی متاثر از محیط ایران بوده است؛ به خصوص برای آن‌هایی که بیش از اندازه در انوار ولایت غرق شده‌اند و گمان می‌برند که سفینه حسینی، جایگاه اختصاصی [VIP] خودشان است و بس و مصباح حسینی فقط آن‌ها را هدایت نموده است.

پیشنهاد:   تسهیلات جمهوری اسلامی ایران برای زائران افغانستانی اربعین 1403

شعر “سیداسماعیل بلخی”، مبارز و مشروطه‌خواه معاصر افغانستان که متاسفانه آنطور که شایسته و بایسته است شناخته نشده و به عنوان حُسن مطلع در این یادداشت آمده است نیز اشاره به همین جلوه‌های فرازمانی، فرامکانی، فرامذهبی، فراملیتی و فراقومیتی جاذبه‌های مغناطیس حسینی دارد.

همچنین شایان ذکر است تقارن عاشورا و محرم امسال با پنجاه و ششمین سالیاد علامه سیداسماعیل بلخی (متوفای ۲۳ تیر/سرطان ۱۳۴۷)، هم‌زمانی مبارکی است تا قدری بیشتر بر درس‌ها و پیام‌های عاشورا از نگاه آن روشنفکر و آزاداندیس بزرگ افغانستان بنگریم و تأمل نماییم.

علامه بلخی شخصیت سترگ اجتماعی-سیاسی و چهره درخشان فرهنگی-ادبی افعانستان است که در سخنرانی‌هایش با تزریق و تلقین روحیه خودباوری به فکر چاره‌جویی و یافتن راه‌برون مسائل و مشکلات افغانستان بوده است، او با اعلانِ “ما بیچاره نیستیم، بیچاره آن کسی است که در فکر چاره نیست” به مخاطبان خود می‌گوید: «مسلمانان بارها در تکایا و منابر گوشزد کرده‌ام که این مصیبت را از گوش خود بکشید که مسلمان یعنی فقیر و بینوا؛ مؤمن یعنی رنگش زرد و ناتوان؛ مؤمن یعنی همیشه مورد تعرض و مشت‌خور جامعه دیگر؛ مؤمن یعنی همیشه زیر فرمان بیدادگران؛ مؤمن یعنی کسی که تا آخرالزمان فریاد بزند، گریه کند ولکن علاج کار خود را نکند. “همیشه عرض کرده‌ام که ما بیچاره نیستیم، بیچاره آن کسی است که در فکر چاره نیست.” مؤمن و مسلمان همیشه چهره گلگون داشته و همیشه مشتش به دهان بیدادگران گره کرده بوده است؛ همیشه گریبان بیدادگران را دریده است. مقصد، جامعه‌ای که از نگاه اقتصادی راحت بوده، توانسته است برای جامعه دیگر هم کاری بکند و و یاد و نام خود را در تاریخ روزگار به یادگار بگذارد…» (ستاره شب دیجور؛ یادمان علامه سیداسماعیل بلخی، به کوشش سیداسحاق شجاعی، قم:انتشارات صبح امید دانش، چاپ اول ۱۴۰۰: ص ۳۲۱)

علامه بلخی در همین سخنرانی که از قرائن درون‌متنی چنین بر می‌آید در ایام محرم در سال‌های بعد از زندان‌شان -۱۳۴۳-۱۳۴۷ش- ایراد شده باشد، در پایان صحبت‌هایش تفسیر و قرائتی نُو از محرم و عاشورا ارائه می‌دهد:

درس بزرگ دیگری که باید در این میدان بگیریم: بارها گفته‌ام و دیروز هم عرض کردم و علتی که بیشتر می‌خواهم این موضوع را مطرح کنم این است که گویا یک عده از جوان‌های کم مطالعه می‌گویند که: “تا کی مردم در و دیوار را سیاهپوش کرده برای امام حسین (ع) گریه می کنند؟” جوان! بفهم که برای گریه نیست.

بارها عرض کرده‌ام که این محافل برای گریه تأسیس نشده است. این محافل برای این که کسی به سر و صورت خود بزند تهیه نگردیده است. البته گفتم که گریه و خنده دو شیئی عارضی است. در موقعی که برای انسان تعجب و غم رخ داد، خودش عارض می شود؛ لکن این مکتب که مانده است تنها مکتب غیرت است. و به هیچ مکتبی هم این طور مردم با اخلاص نمی‌روند. دیده نشده که به هیچ جشنی مردم با باران، با گرمی و زحمت، این قدر از روی شوق بروند و بر سر خاک و گِل بنشینند با ساعت‌ها سرپای خود ایستاده شوند. پس یک حقیقت هم زیر پرده هست. این کدام جشنی است؟! اگر از عینک من می‌بینید، محرم جشن خون است.

محرم جشن خون نام دارد؛ خونریزی، ایثار، فداکاری، استقامت، حق گرفتن از بیدادگر و موقع ندادن به ظالم و نظام استبدادی. در این کار دیگر حسین، آقا و پیشوای همه است. این درس را حسین بیشتر از همه به جامعه داده است. حسین درس عملی به بشر داده است. نه تنها خودش که یاورانش هم از این کانکور[کنکور] به سلامت برآمدند.》(ستاره شب دیجور، ص ۳۲۶)

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=29344
اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها