به گزارش ایراف، دکتر شجاعحسین محسنی، انتخاب ذبیحالله مجاهد به سرپرستی هیات طالبان در نشست دوحه سه را نشانگر صلاحیت سطح این هیات از لحاظ نزدیکی مستقیم به دفتر مرکزی حکومت طالبان در قندهار دانست و در تحلیل چرایی این انتخاب گفت: «اعزام هیات از قندهار به دوحه، این پیام را میرساند که نظریه سیاست خارجی در حکومت طالبان، بر فرض اینکه شورایی و مشورتی باشد، رهبر طالبان آن را تعیین میکند و او میخواهد این پیام را به نشست دوحه سه منتقل نماید که یک فيلتر عمومی به نام مسئولیت رهبر طالبان وجود دارد که این فيلتر عمومی تعیین میکند که چه چیزی در سیاست خارجی درست است.»
این کارشناس مسائل افغانستان، اقدام رهبر طالبان در راستای انتخاب ذبیحالله مجاهد به نمایندگی طالبان در نشست دوحه سه را به منظور تثبیت نقش ملا هبتالله آخوندزاده به مثابه رهبری طالبان و همچنین ساختار این جریان خواند و افزود: «ساختار و چارچوب طالبان ایجاب مینماید که رهبری، تصمیمگیرنده نهایی باشد و این امر توسط پیروان و طرفداران این جریان با دال گفتمانی «بیعت» نیز تا حدود بسیار زیادی پذیرفته شده است”»
او با اشاره به ساختار هیأت مذاکرهکننده طالبان با آمریکا قبل از به قدرت رسیدن آن گروه، انتخاب و اعزام مجاهد به نمایندگی طالبان در نشست دوحه سه را به احتمال یک راستای جدید در مسیر مذاکراتی طالبان خواند و افزود: «با توجه به اینکه هیاتهای گذشته طالبان در یک ساختار و محتوای مشخص در مذاکرات با آمریکا حرکت کردند ممکن است هیات اعزامی جدید با ترکیبی جدید، آجندا و محتواهای جدید اعزام شود که متفاوتبودن آن را برساند و ممکن است این هیات با این هدف انتخاب شده باشد که مسیر مذاکره را به جهتی غیر از مسیر توافقنامه دوحه، اعمال کند. شرایط حکومت سرپرست نظر به آن زمان تغییر کرده و ممکن است تلاش کند در روند و محتوای دوحه تغییر ایجاد کند. این مهم با ترکیب قبلی هیات، ممکن نبود.»
محسنی با بیان اینکه بحرانهای جدید جهانی بروز کرده است که دیگر افغانستان در دستورکار اول نظام بینالملل و قدرتهای جهانی قرار ندارد و همچنین سطح منطقهای و جهانی، هنوز به یک اجماع در موضوع افغانستان نرسیدهاند؛ نشست دوحه سه را بخشی از اجلاس زنجیرهای درازمدت درباره افغانستان دانست و گفت: «درباره اعتبار یا میزان موفقیت دوحه سه، تردیدهایی وجود دارد. نشست دوحه سوم میتواند بخشی از یک روند طولانی مذاکره باشد؛ اما نه به عنوان فصلالخطاب و نقطه پایانی مذاکراتی باشد که قرار است درباره افغانستان انجام شود.»
این تحلیلگر افغانستانی همچنین با توجه به ساختار ایدئولوژیک طالبان نیز دستیابی به موفقیت یا موفقیتهای احتمالی در نشست دوحه سه را بعید توصیف کرد و اظهار داشت: «این نکته تقریبا نادیده گرفته میشود که نظام فعلی که در افغانستان وجود دارد یک حکومت آرمانگرا و ایدئولوژیک است و یک حکومت آرمانگرا و ایدئولوژیک به یکسال و دو سال و سهسال و به یک نشست و دو نشست و سه نشست از مواضع ایدئولوژیک خود کوتاه نمیآید. بسیار بعید است که با یک دوحه و دو دوحه و چند دوحه، ساختار ایدئولوژیک تقریبا ۳۰ ساله طالبان به مواضعی تن دهد که درباره آنها اختلاف دیدگاه بسیار دارند و از سویی هم این اختلاف دیدگاه را سیاه و سفید میبینند. این موضع ایدئولوژیک در بدنه طالبان تقریبا عمومی است که یک الگوی ذهنی و فهم مشترک دارند.»
شجاعحسین محسنی همچنین با اشاره به ساختار ایدئولوژیک طالبان و با توجه به این که هنوز به مثابه یک دولت و حکومت به ساختارمندی نرسیده است، دستیابی به توافق در نشست دوحه سه را بعید دانست و افزود: «یک ساختار چریکی و ایدئولوژیکی تقریبا بیست-سی ساله، هنوز در هیات یک دولت و حکومت ساختار نیافته و هرگونه توافقی که قبل از این ساختاریافتگی صورت بگیرد، ممکن است منجر به تشتت و پراکندگی هواداران و شبکههای پیرو طالبان شود؛ مضاف بر اینکه متحدان طالبان هم به این ناهماهنگی دچار میشوند. از همینروی طالبان هرگونه شتابزدگی را به ضرر نظم داخلی جریانهای شامل در حکومتشان میدانند و این بحث روی دوام وجه ایدئولوژیک حکومت طالبان در مذاکرات سیاست خارجیاش، نقش تعیینکننده دارد.»
پیشنهاد می شود: دوحه ۳ | دستور کار اقتصادمحور، عملکرد ضعیف سازمان ملل، وجهه شکستخورده آمریکا