قرار است که سومین نشست دوحه درباره افغانستان با حضور نمایندگان ویژه کشورها به میزبانی سازمان ملل متحد در قطر برگزار شود. به همین دلیل، دور جدیدی از فعالیتهای دیپلماتیک از سوی کشورهای مختلف و سازمان ملل متحد آغاز شده است.
به گزارش ایراف؛ از منظر کارشناسان افغانستان، دیدارهای رزا اوتانبایوا رئیس ماموریت ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان (یوناما) با برخی از مقامات ایران، سفر ضمیر کابلوف نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان به هند، دیدارهای مقامات ازبکستان و سفیر چین با مقامات حکومت سرپرست طالبان، معطوف و مربوط به نشست پیش روی دوحه میباشند.
با بررسی نقش و عملکرد سازمان ملل در افغانستان میتوان گفت که هر چند این سازمان در طول نیم قرن تحولات افغانستان به عنوان یک بازیگر بینالمللی حضور مستقیم داشته است اما در طول این مدت، هیچ طرح و ابتکار سازندهای را درباره منازعه سیاسی افغانستان در کارنامه خود ندارد. به عنوان مثال، در گفتگوهای صلح بین نظام جمهوری و طالبان که در کشور قطر انجام شد، سازمان ملل کاملا در حاشیه قرار داشت، حال آن که انتظار میرفت یک بازیگر فعال و مبتکر باشد.
با این توصیف، این سؤال مطرح میشود که چرا اکنون سازمان ملل در حال نقشآفرینی است و دلیل ناکامی این سازمان در نشست اول و دوم دوحه به میزبانی دبیر کل سازمان ملل چه بوده است؟
درباره فعال شدن دوباره سازمان ملل در قبال تحولات افغانستان، کارشناسان مسائل افغانستان فرضیههای مختلفی را مطرح کردهاند اما فرضیه مسلط این است که سازمان ملل در طول مأموریتهای خود در افغانستان، نقش ابزاری را در قبال سیاستهای هژمونی آمریکا در افغانستان داشته و دلیل ناکامی نشستهای اول و دوم دوحه نیز همین نقش ابزاری بوده است. از سوی دیگر، بر اساس قرائن، دولت آمریکا دیگر مقبولیتی در افکار عمومی مردم افغانستان و منطقه ندارد و به همین دلیل، واشنگتن در یک نگاه رقابتی با کشورهای منطقه، در تلاش است تا سیاستهای خود در افغانستان را به صورت غیر مستقیم به پیش ببرد. در این نگاه، سازمانملل به مثابه یک NGO بینالمللی، قرار است مجری سیاستهای بعدی آمریکا در افغانستان باشد.
با این رویکرد، آنچه که باعث ناکامی نقش و اقدامات سازمانملل در قبال تحولات کلان افغانستان شده است، این است که این سازمان تا کنون نتوانسته خود را از نقش و دیپلماسی دوره جنگ سرد برهاند تا در قالب مقتضیات و واقعیتهای زمان حاضر، ایفای نقش کند.
شکلگیری نظم منطقهای و مطرح شدن نقش و منافع مشترک قدرتهای منطقه در قبال قدرت هژمونی آمریکا، یکی از واقعیتهای زمان حاضر است. این واقعیت غیر قابل انکار اقتضا میکند که در هر طرح و ابتکاری درباره تحولات افغانستان، جایگاه و مطالبات مشروع کشورهای منطقه در تناسب با سطح مطالبات غرب و آمریکا لحاظ شود.
اظهارات و بیانیههای مقامات و نهادهای کشورهای منطقه نشان میدهد که یک محور منطقهای درباره افغانستان شکل گرفته است و این محور منطقهای در صورتی از ابتکار سازمان ملل متحد حمایت میکند که اولا این ابتکار از منطق و رویه شفاف برخودار باشد و ثانیا منطبق با گفتمان مشترک کشورهای منطقه باشد.
مکانیسم و چشمانداز فعالیت سازمان ملل به خصوص در زمنیه تعیین نماینده ویژه برای افغانستان، در دو نشست گذشته دوحه از منطق و شفافیت کاری مشخص و مورد انتظار، برخوردار نبوده است. اگر استقلال رفتاری و منطق دیپلماسی سازمان ملل در قبال تحولات منطقه و افغانستان تثبیت و تقویت نشود، بعید به نظر میرسد که کشورهای منطقه در واگذاری معادله کلان افغانستان به دست نماینده ویژه سازمان ملل در نشست سوم دوحه به توافق برسند. در این صورت، به احتمال زیاد، این روند همچنان در بن بست موجود باقی خواهد ماند. باید دید، آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل به عنوان میزبان این نشست، قادر خواهد بود برای خروج از این بن بست ابتکاری به خرج دهد یا خیر.
منبع: بررسی تحولات افغانستان
پیشنهاد می شود: پایان نشست دوحه؛ تعبیر میزبان از «بنبست»ها و «مشکلاتی» که باید رفع شود