۱- ریشهی ماجرا در منطقه عمومی بلوچستان است که یک سر در پاکستان دارد و سر دیگر در ایران. مشکل اسلامآباد با بلوچستان در این است که اساسا بلوچها خودشان را بعد از تقسیم شبه قاره در آگوست سال ۱۹۴۷ جزیی از پاکستان نمیدانستند و هیچ وقت تن به حاکمیت اسلام آباد ندادند حتی وقتی در مارس ۱۹۴۸ خان کلات قرارداد الحاق بلوچستان را به پاکستان شرقی امضا کرد. اما مشکل در سمت ایرانی بیشتر در دوگانهای مذهبی شکل گرفته است تا قومی؛ حاکمیت شیعی ایران در مواجهه با جمعیت بلوچ اهل سنت.
۲- ایران عقبه مدارس سنی دیوبندیه پاکستان را پوششی برای جریانات جدایی طلب بلوچ خودش میداند و پاکستان روابط تهران-دهلی را خطری بالقوه برای تقویت جداییطلبی بلوچ میانگارد. برای ایران نگرشهای بنیادگرایانه مذهبی مسالهساز مینماید و برای پاکستان رویکرد جداییطلبانه گروههای عمدتا سکولار بلوچ مسالهساز است. اما از بلوچهای سکولار گرفته تا بلوچهای سلفی همگی زمینهای را – عمدتا بدلیل محرومیت این منطقه – برای تمامی سرویسهای منطقهای (هند) و فرامنطقهای (آمریکا و اسرائیل) فراهم آوردهاند تا بلوچستان روی آرامی نبیند.
۳- پاکستان بشکل سنتی در اردوگاه غرب بوده و بعد از ۲۰۰۱ هم جزیی از منظومه جنگ علیه تروریسم آمریکا به شمار میآمد. بخشهایی از بدنه امنیتی پاکستان البته با گرایشات دینی-ملی که در دهه هشتاد میلادی (دوران ضیاءالحق) در نظام پاکستان رسوخ یافت، در زمین افغانستان برای مقابله با حضور آمریکاییها در منطقه اقدام کردند اما این جریان غالب نیست. جریان فکری غالب در اندیشه حاکمیت پاکستان “هویت آفرینی با دال مرکزی دیگری هندوستان” است. برای پاکستانیها هندوستان همان تصویر اسراییل برای بدنه نظام حاکم در ایران را دارد؛ مصداق اتم شرارت و وحشیگری و افراط دینی علیه مسلمانان و جلوگیری از قدرت یابی آنان. در این فضا ایران با باز کردن پای هندیها به چابهار بقدر کافی بهانه بدست طرف پاکستانی داده است. قرینش میشود کاری که باکو با باز کردن پای اسرائیلیها کنار مرزهای شمال غرب ایران انجام داده؛ ایران چه نگاهی به آذربایجان پیدا کرده؟ وضعیتی مشابه را میتوان برای پاکستان نسبت به ایران تصور کرد.
۴- پاکستان سیطره کاملی بر بلوچستان ندارد اما قدرت متمرکز نظامی اطلاعاتی بالایی دارد. سالها شانه به شانه هندوستان نیروی زرهی و هوایی و اتمیاش را توسعه داده. موشکهای شاهین پاکستان بردی بالغ بر ۲۵۰۰ کیلومتر دارند. اما این قدرت متمرکز نظامی تاکنون فقط توسط هند قدرتمند و حملات هوایی ایالات متحده به چالش کشیده شده بود. پرستیژ پاکستان در فضای جهان اسلام بعنوان قدرتمندترین ارتش اسلامی و تنها کشور اتمی اسلامی بوده. حملات علنی و رسمی ایران در روز سه شنبه این پرستیژ را شدیدا چالش کشید. حمله رسمی ایران به خاک پاکستان را شاید بتوان نخستین حمله یک کشور غیر اتمی به یک قدرت اتمی در تاریخ معاصر قلمداد کرد. اوضاع وقتی برای پاکستان بغرنجتر شد که وزیر امور خارجه هندوستان یک روز قبلش به تهران سفر کرده بود. میدان حمله هم بلوچستانی بوده که هند دستی باز در سمت ایرانیاش داشته. اینها همگی دست بدست هم داد و اسلامآباد را به این جمعبندی رساند که باید واکنشی درخور به حملات ایران بدهد.
۵- پاکستانیها از طرح مسالهی فلسطین که ایران سردمدار آن شده استقبال نمیکنند و مایلند همیشه کشمیر را کنار فلسطین ذکر کنند. روی کار آمدن مودی از حزب راستگرای بیجیپی و موج اقدامات اسلامستیزانه او دست پاکستانیها را برای وجاهت بخشی به هویت خویش در فضای بینالمللی پر ساخته. اما موضع پاکستان بر سر فلسطین همان طرح عربستان است: به رسمیت شناختن اسرائیل به شرط شکلگیری دولت فلسطین مبتنی بر مرزهای ۶۷. پاکستان هیچ وقت قائل به نابودی اسرائیل نبوده و نخواهد بود. اگر حساسیت عمومی مردم پاکستان نسبت به اسرائیل نمیبود حاکمیت هیچ ابایی برای عادی سازی روابط با اسرائیل هم نداشت و اگر عربستان قفل عادی سازی را بکشند آنها هم دنباله رو خواهند بود قطعا.
۶- پاکستان از ابتدای طوفان الاقصی خیلی تمایلی به تشدید واکنشهای عمومی نسبت به اسرائیل نداشت. شاید برای اینکه خیلی توقعی در جامعه پاکستان برای اقدامات حاکمیت ایجاد نشود. در تمام این سه ماهه هم پاکستان آهسته رفته و آمده تا سری را که درد نمیکند دستمال نبندد اما موج خبری تکاندهند ناظر به رویدادهای غزه چیزی نبود که مردم براحتی از کنارش عبور کنند.
۷- در منطقه عمومی بلوچستان، ایران در قیاس با پاکستان آسیبپذیرتر است. اولا بدلیل دست بستهتر ایران در عملیاتهای ویژه سمت پاکستان و ثانیا بدلیل دشمنهای فرامنطقهای (آمریکا و اسرائیل) که ایران دارد و پاکستان ندارد. مضاف بر این دو، ایران در پاکستان عمق راهبردی در بدنه شیعیان دارد که وقتی تنشهای میان تهران و اسلام آباد بالا میرود آنها به محاق کشانده میشوند. بدنه اهل سنت پاکستان هم عمدتا فریفته کنشگری ایران در قبال اسرائیل و آمریکا هستند که در شرایط تنش به نفع حکومت پاکستان عقب مینشینند.
۸- پاکستان با شلیک موشک روز پنجشنبه توانست هم خدشه وارد آمده بر چهرهاش توسط شلیک موشکی ایران را ترمیم بخشد و هم بزعم خویش جواب دهن کجی هندیها را بدهد و هم موقعیت شیعیان داخل پاکستان را که از ابتدای طوفان الاقصی مواضع ایران را به رخ میکشیدند تضعیف کند و هم بدنه اهل سنت متمایل سمت ایران را کنترل کند.
۹- ایران هم حق واکنش به تهدیدات امنیتی علیه خویش را دارد و هم توانش را. در منطقه مرزی با پاکستان نیز این پاسخدهی با درایت نسبت به زمان واکنش و چگونگی واکنش و پیوستهای رسانهای آن شدنی است اما حملات اخیر بنظر بدور از این ملاحظات صورت پذیرفته و در نهایت حواشیاش بیش از عوایدش شد. آن هم در میانه معرکه مستمر طوفان الاقصی که منتجه این زد و خورد به حاشیه کشاندن ماجرای فلسطین ولو برای دو روز بود. در نهایت ریشه تهدیداتی که ایران و پاکستان در منطقه بلوچستان با آن روبرو هستند تا حد زیادی مشترک است و بجای گروکشی امنیتی و باز کردن پای بازیگران رقیب (هند و آمریکا) به این منطقه طرفین میبایست به فکر افزایش نقش بازیگری باشند که برای هر دو مطلوب است: چین.
۱۰- از یاد نبریم که حتی در کوتاهمدت اصلاح روابط میان ایران و پاکستان بسیار بیش از آنکه به نفع پاکستان باشد به سود ایران است. بخش زیادی از این تعامل ایجابی به نقش بیبدیل ایران در پروندههای محوری جهان اسلام (فلسطین) باز میگردد و بخش ریشهای آن به تاریخ تمدن و هویت ایرانی اسلامی در سرزمین پاکستان.