اگرچه نباید چشمانداز همکاریهای اقتصادی تهران و اسلامآباد را در سفر رئیسجمهور ایران به پاکستان نادیده انگاشت اما برای مسائل مرزی دو کشور از جمله مهمترین زیرساختهای مسائل اقتصادی به شمار میآید.
به گزارش ایراف؛ دو کشور پاکستان و ایران سوای مرز دریایی، حدود ۹۰۰ کیلومتر مرز زمینی مشترک دارند. آرام نگه داشتن این مرز طولانی چالش بزرگی به حساب میآید. بنابراین یکی از موضوعات مهم این سفر را میتوان امنیت مرزی دانست. موضوع امنیت مرزی با بسیاری از موضوعات مهم از جمله دخالت خارجی و… همراه است. در این سفر مسائل اقتصادی و سیاسی قطعاً مورد بحث قرار گرفت، اما در دنیای امروزی سیاست ارتباط تنگاتنگی با اقتصاد دارد. بنابراین تا زمانی که دو کشور از نظر سیاسی، قبله یکسانی نداشته باشند، مشارکت راهبردی در حوزه اقتصاد به صورت ایدهآل وجود نخواهد داشت.
بی ثبات کردن مرزهای جنوب شرقی دو کشور بخشی از طرح خاورمیانه جدید امریکاست. به همین منظور از کارت مذهبی(تکفیرگرایی) در بلوچستان ایران و کارت ملی(تجزیهطلبی) در بلوچستان پاکستان استفاده میکند. مردم بلوچ هم در پاکستان از دولت گلایه دارند و این اتفاق در هر کشوری میتواند رخ دهد؛ زیرا نابرابری اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در نقاط مختلف یک کشور امری بدیهی است. اما ایالات متحده از طریق متحدان منطقهای خود این رنجش از نابرابری اجتماعی را به سمت گرایشهای تجزیهطلبانه یا تروریستی-تکفیری هدایت میکند؛ گروهکهای مذهبی افراطی هم برای این منظور ایجاد شدهاند.
پاکستان و سازمانهای اطلاعاتی امریکایی در طول جنگ افغانستان برای مدت طولانی با هم کار میکردند و در این مدت، ایالات متحده تلاش زیادی برای افزایش نفوذ خود در نهادهای پاکستانی انجام داد و از سوی دیگر، برخی از کشورهای عربی نیز در این جنگ نقش مهمی داشتند. آنها ایران را تهدیدی برای پادشاهیهای خود میدانستند، بنابراین شروع به استفاده از عنصر مذهبی علیه ایران کردند که نتیجه آن ایجاد شبکهای از گروهک های افراطی در پاکستان توسط امریکا و کشورهای عربی خلیج فارس در سایه جنگ افغانستان بود.
اکنون از این گروهک ها علیه منافع پاکستان نیز استفاده میشود. از آنجایی که اقتصاد پاکستان تا حد زیادی به مؤسسات مالی بینالمللی و کمکهای برخی کشورهای حوزه خلیج فارس و ایالات متحده وابسته است، اسلامآباد تلاش میکند این وابستگی را قطع کند؛ اما لابی امریکایی در نهادهای پاکستان بزرگترین مانع در این راه است.
پاکستان میخواهد از طریق کریدور اقتصادی پاکستان و چین از اقتصاد خود حمایت کند، اما امریکا با استفاده از برخی نقاط ضعف پاکستان، اجازه موفقیت این پروژه را نمیدهد. از سوی دیگر، بد نگه داشتن وضعیت روابط پاکستان با همسایگانش بویژه چین، ایران و افغانستان در دکترین امریکا گنجانده شده است. پاکستان آنها را درک میکند و میخواهد روابط خود را با افغانستان و ایران تعدیل کند و میخواهد این کار را با ماندن در بلوک امریکا انجام دهد که کار بسیار دشواری است. دعوت از رئیس جمهور ایران برای سفر به پاکستان بخشی از این تلاش است.
با توجه به تبلیغات، بسیاری از کارشناسان امور بینالملل پیشبینی میکردند که روابط ایران با همسایگان و جامعه جهانی در دوره ریاست جمهوری آقای رئیسی بدتر شود و دیپلماسی در سطح بینالمللی برای ایران دشوار شود اما برخلاف همه این تخمینها، رئیس جمهور رئیسی به شیوهای عاقلانه و منطقی به دیپلماسی ایران جان تازهای بخشیده و نقش مؤثری در ایجاد روابط بهتر با همسایگان خود داشته است.
امروز قدرت نرم ایران در حوزه دیپلماسی به طور قابل توجهی افزایش یافته است، بویژه پس از حمله متقابل ایران به اسرائیل، جایگاه ایران در سطح سیاسی و دیپلماتیک به میزان بیسابقه ای افزایش یافته است. اما پاکستان برای تصمیمگیری با توجه به شرایط جدید، به زمان بیشتری نیاز دارد. نگارنده گمان نمیبرد که پاکستان و ایران در این شرایط بتوانند پروژههای راهبردی و بزرگ اقتصادی را به صورت ایدهآل اجرا کنند اما در این راستا حقایقی از این دست وجود دارد که بدون اصلاح آنها نمیتوان به نتیجه منطقی رسید.
نویسنده: محمد کاظم سلیم (پژوهشگر مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه دفاع ملی پاکستان)
منبع: ایران آن لاین
درباره ی سفر «رئیسی» نقطه اوج پیوند قوی ملت های ایران و پاکستان است بخوانید.