حمله تروریستی و گروگانگیری ۲۲ مارس در تالار نمایش شهر کروکوس، پایتخت روسیه، بیش از ۱۸۰ کشته و صدها زخمی بر جای گذاشت. این رویداد از بدترین و فاجعهآمیزترین اتفاقات و حملات تروریستی در تاریخ چند دهه اخیر روسیه محسوب میشود و از ابعاد و زوایای مختلفی میتواند مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد؛ اما در یادداشت پیشرو، تنها میخواهیم تأملاتی کوتاه برای خوانندگان فارسیزبانِ ایران و افغانستان از این حادثه تروریستی داشته باشیم.
تأمل اول: چشمها را باید شست
بنا به دادههای اطلاعاتی منتشرشده، عاملان این حادثه تروریستی اتباع کشور تاجیکستان هستند که عضو گروه داعش بودند. پیش از این، در سالهای اخیر با وقوع چندین حادثه تروریستی در ایران، با توجه به وضعیت شکننده ثبات و امنیت در افغانستان، اذهان و افکار عمومی در ایران، به صورت ناخودآگاه به سمت افغانستان نشانه میرفت که تروریستها از افغانستان و افغانستانی هستند.
در حادثه تروریستی کرمان با توجه به اینکه شمار قابل توجهی از قربانیان و شهدا افغانستانی بودند؛ باز نیز جریانهای مهاجرهراسی سعی بر این داشتند تا از این حادثه دلخراش و جانسوز در راستای ایجاد شکاف و تنش بیشتر در جامعه و کشور ایران بهره ببرند. در صورتی که تابعیت چندتن از عاملان آن حادثه نیز مربوط به اعضای تاجیکستانی داعش میشد.
نمیخواهیم چنین ادعا نماییم که تاجیکستان، کشورِ تروریستپروری است یا اینکه تاجیکستانیها تروریست هستند؛ بلکه بدون هیچگونه تردیدی، در طول چند دهه اخیر، هر سه کشوری که متعلق به وطنِ فارسی هستند -ایران، افغانستان و تاجیکستان- خود قربانی پدیده شوم تروریسم بودهاند.
آنچه مدّنظرمان است تأمل و تلنگری به ذهنیت شایع در افکار عمومی در ایران در رابطه با وقوع چنین حوادثی است که نیاز است با فرهنگسازی و ایجاد بسترهای گفتگو؛ همدلیها، همراهیها و همزبانیهای میان کشورهای قربانی تروریسم، توسعه و گسترش یابد و در نهایت باید از اتهامزنی، پیشداوری و قصاوتهای تعمیمیافته کلی پرهیز نماییم.
پیشنهاد می شود: رد پای ۱۱ تاجیک در حادثه تروریستی کروکوس سیتی هال مسکو
تأمل دوم: تداوم شجره خبیثه سلفیه
اینکه عاملان حادثه تروریستی مسکو تاجیکستانی بودهاند، از این روی نیز شایان توجه است که نشان میدهد موضوع افراطیت و بنیادگرایی از مهمترین تهدیداتِ مشترک، بلکه به عنوان یکی از اساسیترین بحرانهای مشترک میان افغانستان، تاجیکستان و چهار کشور دیگر آسیای مرکزی و همچنین سایر کشورهای همسایه و منطقه، مطرح است.
تاجیکستانی بودن تروریستها حاکی از آن است که پروژه فرقهسازیهای انحرافی و تروریسموارداتیِ عوامل خارجی، موضوع دنبالهداری است که اگر هم به صورت ظاهری در عراق و سوریه -و منطقه جنوب غرب آسیا- با ایستادگی مردم و جریانهای مقاومت، ریشهکن شوند، با اسم و رسمی دیگر از جای دیگری از بلاد اسلامی، سر در میآورد.
تأمل سوم: تقابل حَنفیت و سَلَفیت
علاوه بر آنچه در تأمل پیشین گفته شد؛ تاجیکستانی بودن عاملان حادثه تروریستی مسکو، همچنین حاوی این پیام مهم است که آنچه در فضای امنیتی-سیاسی امروز افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی جریان دارد، به نحوی تقابل “حنفیت و سَلفیت” است.
بسیاری از تحلیلهای نادرست و ناقص میکوشند که فضای افغانستان را فضای مذهبی و عرصه جنگ و جدال مذهبیِ شیعه و سُنّی نشان دهند، در صورتی که تاریخ افغانستانِ معاصر حاوی این حقیقت هست که فضای زیست واقعی مردم افغانستان، عرصه تقابل مذهبی نبوده و نیست -اگرچه در طول تاریخ از مذهب به عنوان عامل ابزاری، مورد استفاده قرار گرفته است- بنابراین هم نمیتوان و هم نباید با عینک مذهبی به افغانستان نگریست.
بلکه چنین میتوان گفت که؛ زمینه و بستری که افغانستان برای تقریب شیعه و سنی دارد در کمتر کشور اسلامی فراهم است. واسیلی بارتولد در یکی از آثارش مینویسد که یکی از دروازههای بلخ در زمان شکوه تمدنی اسلامی، مخصوص ورود تجّار و بازرگانان یهودی بوده است. یا همین امروز در کابل گذشته از شیعه و سنی، سیکها هم در مراسم عزاداریها و تکایا شرکت میکنند.
بلکه همانطور که اشاره شد، خطر جدی که برای افغانستان و همچنین کشورهای آسیای مرکزی -به عنوان منطقه استحفاظی و “خارجِ نزدیکِ” روسیه- وجود دارد جریانات افراطی سلفی و تقابل حنفیت و سلفیت است که چنانچه دربارهاش چارهجویی نشود، آتشی به مراتب سوزانتر از آنچه در عراق و سوریه روی داد، پیش خواهد آمد که در وهله اول تمام همسایگان افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی را در بر خواهد گرفت.
از همینروی لازم و ضروری میرسد که کشورهای منطقه، فارغ از هرگونه خطمشیهای سیاست خارجیشان، در برابر این تهدید مشترک، به تصمیم و اقدامِ مشترک برسند.