تعامل یا معامله؛ خلیلزاد در کابل چه می‌کند؟

به گزارش ایراف، زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه پیشین آمریکا برای صلح افغانستان، بار دیگر در سفری غیرمنتظره به کابل رفته است. وزارت خارجه طالبان با انتشار بیانیه‌ای به نقل از امیرخان متقی، سرپرست این وزارتخانه، نوشته است که تعامل میان طالبان و آمریکا وارد «مرحله‌ای تازه» شده است. در این نشست، دوطرف درباره «راه‌ها، فرصت‌ها و چالش‌های گسترش روابط دوجانبه» میان افغانستان و ایالات متحده به‌صورت همه‌جانبه تبادل نظر کردند.

امیرخان متقی در این دیدار با اشاره به گذشت بیش از چهار سال از خروج نیروهای خارجی از افغانستان و پایان جنگ، گفت که تعامل میان طالبان و آمریکا وارد مرحله‌ای تازه شده است. ذاکر جلالی، رئیس سوم دفتر سیاسی وزارت خارجه طالبان نیز گفته است که در روابط دوطرف «پیچیدگی چشمگیری» دیده نمی‌شود و شرایط برای بازنگری واقع‌بینانه در روابط فراهم شده است. جلالی با اشاره به توافق‌نامه دوحه، آن را نشانه‌ای از «سطح قابل توجه عمل‌گرایی» در هر دوطرف دانست و افزود که این توافق نشان می‌دهد کابل و واشنگتن می‌توانند بدون گرفتار شدن در گذشته، بر فرصت‌های جدید همکاری تمرکز کنند.

اما در حالی‌که طالبان از این سفر استقبال قابل توجهی کرده‌اند، ناظران آن را ادامه دیگر تلاش‌های خلیلزاد برای کمک به طالبان عنوان کرده‌اند؛ لابی‌گری که منتقدانش به او لقب «رهبر طالبان» را داده‌اند.

ملک ستیز، پژوهشگر و تحلیلگر افغان، در یادداشتی همزمان با سفر تازه زلمی خلیلزاد به کابل، او را «رهبر معاصر و اصلی طالبان» توصیف کرده و مدعی شده است که خلیلزاد بیش از هر چهره‌ای در درون طالبان در تثبیت و بازگشت این گروه به قدرت نقش‌آفرینی کرده است.

خلیلزاد، که سال‌ها به‌عنوان معمار گفت‌وگوهای منتهی به توافق دوحه شناخته می‌شد، حالا در قامت نماینده‌ای غیررسمی، با شبکه گسترده‌ای از ارتباط و نفوذ، بیش از آنکه در پی دستیابی به توافقی ملموس باشد، به دنبال سنجش فضا و فراهم‌آوری مانور بیشتر برای دوطرف نسبت به دیپلماسی رسمی است. او برای طالبان همزمان یک «واسطه آشنا» و یک «نماد گذشته» است؛ نماد توافقی که از نظر آن‌ها مشروعیت بین‌المللی حکومت فعلی را پایه‌گذاری کرده است.

بیشتر بخوانید:  دفاع لاوروف از شناسایی رسمی طالبان: همکاری‌ها گسترش یافت

حالا او با رفت‌وآمدهای مکرر، برای فرار از تبعات هرگونه دیدار رسمی که دستیابی به توافق را سخت‌تر می‌کند، در پی آن است تا با واسطه‌گری مسیر روابط را هموار کند. به‌طوری‌که در بیانیه وزارت خارجه طالبان نیز آمده، این رفت‌وآمدها منجر شده تا روابط دوطرف وارد مرحله‌ای تازه شود؛ برداشتن گام‌هایی که حالا احتمالاً اختلاف‌نظرها را به تعامل و تعامل را به بستری برای معامله تبدیل کرده است.

از سوی دیگر، احتمالاً این سفرها در راستای تداوم همان بندهای محرمانه توافق‌نامه دوحه است که حالا قرار است دوباره با واسطه‌گری خلیلزاد به مرحله عملی برسد، بدون آنکه تا اتخاذ تصمیم نهایی، دوطرف در بند تشریفات رسمی باشند.

به عبارت دیگر، سفرهای خلیلزاد در قامتی غیررسمی اما به نیابت از آمریکا نشان می‌دهد که او در پی آن است تا با دور زدن مذاکرات رسمی و گیرماندن در دیپلماسی، از طریق شبکه نفوذ خود برای طالبان اعتبار و برای آمریکا نفوذ در افغانستان را فراهم کند.

دیپلماسی بدون پرچم خلیلزاد: وقتی آمریکا تمایلی به هزینه کردن در افغانستان ندارد

سفر دوباره زلمی خلیلزاد به کابل، آن هم بدون عنوان رسمی و خارج از چارچوب‌های متعارف دیپلماتیک، بیش از آنکه یک دیدار عادی تلقی شود، نشانه‌ای از تداوم یک مسیر نیمه‌پنهان در تعامل آمریکا با طالبان است؛ مسیری که هدف نهایی آن نه توافقی فوری، بلکه مدیریت مشروعیت برای طالبان در افغانستانِ پس از خروج نیروهای خارجی و خریدن کارت امتیاز برای واشنگتن است.

در این میان، خلیلزاد نقش یک «دیپلمات بدون پرچم» را ایفا می‌کند؛ نه نماینده رسمی دولت آمریکا و نه یک بازیگر صرفاً شخصی.

این موقعیت خاکستری به او امکان می‌دهد تا بدون تعهدات حقوقی و فشارهای سیاسی ناشی از مذاکرات رسمی، فضا را بسنجد، پیام‌ها را منتقل کند و خطوط قرمز دوطرف را بیازماید. برای واشنگتن، چنین الگویی مزیت مهمی دارد: حفظ اهرم نفوذ در افغانستان بدون پذیرش هزینه شناسایی رسمی طالبان. به‌ویژه آنکه اگر خلیلزاد با سمتی رسمی به کابل سفر کند، حساسیت‌ها و مسئولیت‌ها برای آمریکا نیز بیشتر خواهد بود؛ اتفاقی که واشنگتن تمایلی به آن ندارد. چنان‌که افغانستان امسال از سند امنیت ملی این کشور حذف شد؛ تنزل جایگاهی که نشان داد آمریکا بدون هزینه زیاد به دنبال نفوذ در افغانستان است و برای تحقق این پروژه چه گزینه‌ای بهتر از خلیلزاد.

بیشتر بخوانید:  یوسف‌زی: دستیار رئیس استخبارات طالبان در انفجار هدفمند کشته شد

مأموریت ناتمام مشروعیت

اما این دیپلماسی بدون پرچم، روی دیگری هم دارد. همان‌طور که گفته شد، ناظران خلیلزاد را نه صرفاً یک میانجی، بلکه یکی از چهره‌های محوری در شکل‌گیری و بقای نظم کنونی می‌دانند. از این زاویه، سفرهای مکرر او ادامه همان پروژه‌ای است که با دوحه آغاز شد: پروژه‌ای برای تبدیل یک گروه شورشی به بازیگری قابل تعامل در نظام بین‌الملل، بی‌آنکه الزامات کلاسیک مشروعیت — از حقوق بشر تا دولت فراگیر — به‌طور کامل محقق شود.

نکته کلیدی آن است که «پروژه مشروعیت طالبان» هنوز ناتمام مانده است. طالبان اگرچه کنترل سرزمینی را در اختیار دارند، اما همچنان از شناسایی رسمی بین‌المللی محروم‌اند.

دیپلماسی بدون پرچم خلیلزاد می‌تواند این خلأ را تا حدی پر کند؛ یعنی شرایطی که در آن تعامل وجود دارد، اما مسئولیت حقوقی و سیاسی شناسایی به تعویق می‌افتد.

از سوی دیگر، از منظر طالبان، حضور چهره‌ای چون زلمی خلیلزاد یادآور توافقی است که این گروه آن را نقطه آغاز بازگشت خود به قدرت می‌دانند. ارجاع مکرر مقام‌های طالبان به توافق‌نامه دوحه و توصیف روابط با ایالات متحده آمریکا به‌عنوان ورود به «مرحله‌ای تازه»، نشان می‌دهد که کابلِ تحت حاکمیت طالبان همچنان به دنبال تثبیت نوعی شناسایی است؛ شناسایی‌ای که نه از مسیر سفارت‌ها و بیانیه‌های رسمی، بلکه از کانال رفت‌وآمدهای حساب‌شده و کم‌هزینه دنبال می‌شود.

بنابراین، سفر خلیلزاد را باید نه یک رویداد مقطعی، بلکه بخشی از یک راهبرد بلندمدت دانست؛ راهبردی که ضمن ارتقای مشروعیت طالبان، تلاش دارد این گروه را در مدار تعامل نگه دارد، بدون آنکه آمریکا ناچار شود پرچم خود را به‌طور رسمی در کابل برافرازد.

لینک کوتاه: https://iraf.ir/?p=103125
اخبار مرتبط
0 0 رای ها
امتیاز مقاله
اشتراک در
اطلاع از

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آخرین مطالب
پر بازدیدترین ها
0
دیدگاه های شما برای ما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x