به گزارش ایراف، برگزاری نشست همصدایی جریانهای همسو، باعث شده تا اهمیت همگرایی و انسجام میان گروههای سیاسی افغانستان بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
بدون همگرایی، بحران افغانستان حل نخواهد شد
همصدایی و همگرایی جریانهای همسوی افغانستان بهعنوان یکی از پیششرطهای اصلی آغاز همکاریهای مؤثر بینالمللی با این کشور مورد توجه تحلیلگران و ناظران سیاسی قرار گرفته است.
به باور تحلیلگران، جهان، قدرتهای بزرگ و سازمانهای بینالمللی امکان و تمایل مذاکره جداگانه با دهها گروه، جریان و چهره پراکنده افغانستانی را ندارند و بدون شکلگیری یک چارچوب مشخص، روند گفتوگوها عملاً متوقف میماند.
در سالهای اخیر، پراکندگی سیاسی و نبود صدای واحد از سوی جریانهای همسو در افغانستان، یکی از عوامل اصلی سردرگمی جامعه جهانی در تعامل با این کشور عنوان شده است.
منابع دیپلماتیک میگویند که دولتها و نهادهای بینالمللی برای ورود به هر فرآیند مذاکره یا همکاری، نیازمند یک طرف مشخص، دارای حداقل انسجام، نمایندگی و دستورکار مشترک هستند، امری که در وضعیت فعلی افغانستان کمتر مشاهده میشود.
پراکندگی سیاسی، سد راه مذاکرات بینالافغانی
بر اساس ارزیابیهای سیاسی، اختلافات درونی، رقابتهای شخصی و فقدان سازوکار هماهنگ میان جریانهای همسو باعث شده است پیامهای متناقضی به بیرون مخابره شود؛ موضوعی که اعتماد طرفهای بینالمللی را تضعیف کرده و تصمیمگیری درباره آینده تعامل با افغانستان را دشوار ساخته است.
کارشناسان تأکید میکنند که قدرتهای بزرگ و سازمانهای بینالمللی نهتنها از نظر فنی، بلکه از نظر سیاسی نیز نمیتوانند با هر گروه یا جریان بهصورت جداگانه وارد گفتوگو شوند.
از نگاه آنها، مذاکره مؤثر مستلزم وجود یک چتر فراگیر است که بتواند دیدگاهها، مطالبات و اولویتهای جریانهای همسو را تجمیع کرده و بهعنوان یک مرجع واحد معرفی کند.
در همین حال، برخی ناظران هشدار میدهند که ادامه وضعیت فعلی، خطر حذف تدریجی جریانهای افغانستانی از معادلات منطقهای و بینالمللی را افزایش میدهد.
به گفته این تحلیلگران، تا زمانی که جریانهای همسو نتوانند بر سر حداقلهای مشترک به توافق برسند و ساختاری هماهنگ برای نمایندگی سیاسی ایجاد کنند، ابتکار عمل در تعاملات خارجی همچنان در اختیار دیگر بازیگران باقی خواهد ماند.
گزارشها حاکی است که شماری از بازیگران منطقهای و بینالمللی بهصورت غیررسمی بر ضرورت شکلگیری یک چارچوب واحد افغانستانی تأکید کردهاند و آن را شرط آغاز هرگونه گفتوگوی جدی، چه در سطح سیاسی و چه در حوزههای بشردوستانه و توسعهای، دانستهاند.
در شرایطی که بحرانهای انسانی، اقتصادی و سیاسی افغانستان ادامه دارد، تحلیلگران معتقدند همصدایی جریانهای همسو نهتنها یک انتخاب، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر برای ورود به هر فرآیند مذاکره و همکاری بینالمللی است؛ ضرورتی که بدون آن، افغانستان همچنان با انزوای سیاسی و بلاتکلیفی در سطح جهانی مواجه خواهد بود.
طالبان مایل به مذاکره با یک جریان واحد
از سوی دیگر، حتی طالبان نیز در صورت تمایل به ورود به یک روند مذاکره سیاسی فراگیر، با همین محدودیت ساختاری روبرو است.
ناظران میگویند هیچ بازیگری، از جمله طالبان، قادر نیست بهصورت جداگانه با تکتک گروهها، جریانها و چهرههای سیاسی افغانستان وارد گفتوگو شود؛ زیرا چنین رویکردی نه عملی است و نه به توافقی پایدار منجر خواهد شد.
به باور کارشناسان، اگر طالبان به دنبال کاهش تنشها، کسب مشروعیت سیاسی یا دستیابی به توافقات داخلی و خارجی باشد، ناگزیر است با یک چارچوب منسجم و نماینده جریانهای همسوی افغانستان طرف گفتوگو قرار گیرد.
مذاکره پراکنده با گروههای متعدد، صرفاً به افزایش اختلافات، طولانی شدن فرآیندها و بینتیجه ماندن گفتوگوها میانجامد.
تحلیلگران تأکید میکنند همانگونه که جامعه جهانی و قدرتهای بزرگ نیازمند یک طرف مشخص برای مذاکره هستند، طالبان نیز برای پیشبرد هرگونه گفتوگوی سیاسی به یک مخاطب واحد و دارای حداقل اجماع نیاز دارد.
در غیر این صورت، امکان دستیابی به توافقی جامع که بازتابدهنده منافع طیفهای مختلف افغانستان باشد، عملاً از بین میرود.
در این چارچوب، همگرایی جریانهای همسو میتواند نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به هر فرآیند مذاکره احتمالی با طالبان ایفا کند؛ فرآیندی که بدون وجود یک صدای واحد افغانستانی، نه از سوی طالبان و نه از سوی دیگر بازیگران داخلی و خارجی، جدی گرفته نخواهد شد.
با توجه به این موضوع، چنانچه رهبران سیاسی افغانستان بتوانند در ادامه روند همصدایی، چتری فراگیر برای همه طیفها بسازند، میتوان به آغاز روند مذاکرات بینالافغانی امیدوار بود.





