با وقوع کودتای ۲۶ سرطان/تیر ۱۳۵۲ و تغییر نظام سیاسی در افغانستان از سلطنت به جمهوریت و همچنین چرخشهای مختلف دوران حکومت جمهوری سردار محمدداوودخان، مسیر افغانستان از آن برهه تا کنون که نیمقرن را در بر میگیرد در فضای “جنگهای نیابتی” تداوم داشته است.
به گزارش ایراف؛ همچنین با توجه به جو و ساختار نظام بینالملل که متأثر از رقابتهای جنگ سرد (۱۹۴۵- ۱۹۸۹م) بوده است نیز در فضای تحولات داخلی افغانستان سایهافکن بوده است.به نحوی که با کودتای هفت ثَور/اردیبهشت ۱۳۵۷ و روی کار آمدن حکومت کمونیستی در کابل و پس از آن اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی، فضای “جنگهای نیابتی” در افغانستان میان حکومت کمونیستی وابسته به مسکو و جریان مجاهدین نمود بیشتری داشت.
در همین راستا تشکیل دولت و حکومت پس از کنفرانس بُن را میتوان اینگونه تحلیل نمود که بیش از آنکه ریشه در واقعیتهای افغانستان داشته باشد، به نحوی میتوان از آن به املای دیکته شده دموکراسی غربی بر افغانستان، تعبیر نمود که پس از بیست سال در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱م با فضاحت فرار اشرفغنی، دچار فروپاشی شد. از همینروی میتوان چنین ادعا نمود که یکی از زمینهها و دلایل فروپاشی نظامهای سیاسی مختلف در نیمقرن اخیر تحولات افغانستان، وابستهبودن نظامهای سیاسی وقت به منبع و حامی بیرونی بوده است.
در همین راستا مرور خاطرات و روایت افراد مهم تاریخ افغانستانِ معاصر که خود از نزدیک شاهد تحولات بودهاند و در وقوع بسیاری از رویدادها سهم داشتهاند، اهمیت و ارزش مضاعف مییابد.عبدالحمید محتاط (متولد ۲۳ میزان/مهر ۱۳۲۳) از جمله دولتمردان و سیاستمداران معاصر افغانستان محسوب میشود که در دورهها و نظامهای سیاسی مختلف افغانستانِ معاصر، از زمان حکومت جمهوری سردار محمدداوودخان تا سقوط دولت نجیبالله، مسولیتهای قابل توجهی داشته است.
محتاط خود از تئوریسینها و همراهان سردار محمدداوود در کودتای ۲۶ سرطان/تیر ۱۳۵۲ بوده و پس از آن سِمت وزیر مخابرات کابینه داوودخان را نیز داشته است و با کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ به مدت نُه سال سفیر افغانستان در ژاپن و سپس یک سال به حیث معاون صدر اعظمی سلطانعلی کشتمند و در نهایت چهار سال به عنوان معاون ریسجمهور تا سقوط دولت نجیبالله در فضای تحولات افغانستان حضور مستقیم داشته است.
کتابِ “نیمقرن مبارزه و سیاست”، زندگی و خاطرات عبدالحمید محتاط است که حاصل بیست و هفت مصاحبه دو ساعته ویدیو اسکایپی سمیه رامش با وی میباشد که در ۵۳۵ صفحه توسط انتشارات امیری، سال ۱۴۰۱ ه.ش (چاپ دوم) بازچاپ شده است.یکی از نکات و مسائل قابل تامل در روایت عبدالحمید محتاط، ارزیابی مقایسهای وی از عملکرد و دخالت بیگانگان و عوامل خارجی در افغانستان است.محتاط که خود در دوران حکومت کمونیستها در افغانستان، به عنوان معاون صدراعظم و معاون ریسجمهور، سِمتهای قابل توجهی داشته است.
در جایی از کتاب که تاریخ مصاحبه مربوط به پیش از سقوط کابل و فرار اشرفغنی میباشد، عملکرد و دخالتهای اتحاد جماهیرشوروی در زمان حکومت حزب دموکراتیک خلق در افغانستان را همچون عملکرد و دخالتهای ایالاتمتحده آمریکا در دوره بیست ساله نظام پس از کنفرانس بُن، به یک اندازه اشتباه و خطا میخواند:《به آن شکل که شورویها در افغانستان عمل کردند اشتباه بود و به این شکل امروزی هم که امریکا آمده است، کاملا به خطا رفتهاند.》(ص ۳۷۱)محتاط به وضوح توضیح میدهد که قدرتهای استعمارگر خارجی حتی به دولتهای دستنشانده و مورد حمایت خودشان نیز پایبند نیستند و در این زمینه دولت اشرفغنی را با دولت نجیبالله مقایسه میکند:《بدون تردید دولت فعلی [منطور دولت اشرفغنی، پیش از سقوط و فرار او از کابل است] دستنشانده ایالاتمتحده امریکاست که بر مبنای همان سیاست کلاسیک استعماری روی کار آمده است.
استعمار هیچگاهی به دستگاههای دستنشانده خود پایبند نیست. شما تجربه حداقل پنجاه یا شصت سال اخیر از استعمار را در سراسر دنیا مشاهده کنید، همین نمونه را مییابید. به طور مثال در فلیپین فردیناند مارکوس را همین امریکاییها آوردند. بیست سال مارکوس با شیوههای غیرانسانی در فلیپین حکومت کرد. بعد از آن او را از بین بردند و اکینو هم در فرودگاه ترور شد و بعد از آن خانمش روی کار آمد. امریکاییها مارکوس را حتی بعد از آن در خاک خود پناه ندادند. او ناگزیر شد فلیپین را ترک کند و در یکی از جزایر بحرالکاهل از جهان چشم پوشید.》(ص ۳۷۴)
درباره ی از کودتا تا انقلاب در افغانستان بخوانید.