به گزارش ایراف؛ افغانستان از نظر جغرافیایی در موقعیت ویژهای قرار دارد. در شمال این کشورِ محاط به خشکی، منطقه آسیای مرکزی، در جنوب آن آسیای جنوبی (با همسایگی کشور پاکستان) در شرق آن چین (منطقه کوهستانی سینکیانگ) و در غرب آن ایران قرار دارد. با این که افغانستان به لحاظ سیاسی – امنیتی و اقتصادی و حتی اجتماعی با تمام مناطق پیرامونی خود در وابستگی متقابل قرار دارد اما در چند دهه گذشته، با منطقه جنوب آسیا وابستگی شدید متقابل امنیتی و تعاملات اقتصادی داشته است. علت این امر درگیر شدن افغانستان در مسائل سیاسی و امنیتی منطقه ملتهب جنوب آسیا و افزایش سطح مراودات اقتصادی با این منطقه بود. به بیانی دیگر افغانستان با اتخاذ رویکرد امنیتیمحور، خود را در گرداب منطقۀ بحرانیِ آسیایِ جنوبی افکنده و از این رهگذر اوضاع و احوال نامناسبی را عاید خود گردانید که از همه این احوال نامناسب مهمتر، تبعات زیانبار اقتصادی آن بود که متوجه این کشور شد.
رویکرد امنیتیمحور افغانستان که در زمان حامد کرزی در اوج بود، با روی کار آمدن اشرف غنی، بهصورت اعلامی کنار گذاشته شد و جای آن را سیاست خارجی اقتصاد محور گرفت. از مختصات مهم چنین رویکردی، کاهش تعاملات اقتصادی با آسیای جنوبی بهخصوص پاکستان بهعنوان منطقه بحرانزا و افزایش مراودات اقتصادی با آسیای مرکزی بهعنوان منطقه آرام و تاحدودی غیرامنیتی بود. هدفگذاری در این رویکرد این بود که افغانستان با کاهش سطح مراودات اقتصادی با پاکستان بهلحاظ امنیتی نیز ضربهپذیری خود را از این کشور کاهش دهد؛ زیرا وابستگی شدید اقتصادی افغانستان به پاکستان، به ابزار امنیتی آن کشور علیه افغانستان تبدیل شده بود. امری که همچنان هم کم و بیش ادامه دارد.
با سقوط نظام جمهوری و روی کار آمدن حکومت طالبان، ملاحظه میشود که چنین رویکردی با قوت بیشتری در سیاست خارجی افغانستان دنبال میشود. طالبان علیرغم این که در دوره مبارزۀ خود علیه آمریکا و نظام جمهوری از حمایت پاکستان برخوردار بود، اما در سیاست خارجی خود، همانند دورۀ اشرف غنی اساس را بر رویکرد اقتصاد محور، با هدف دور شدن از پاکستان و نزدیک شدن به آسیای مرکزی گذاشته است. با توجه به این مسئله، این پرسش مطرح میشود که آسیای مرکزی تا چه اندازه میتواند بدیل و جایگزین مناسب پاکستان در مناسبات اقتصادی برای افغانستان باشد؟ به بیانی دیگر آیا آسیای مرکزی میتواند افغانستان را بینیاز از پاکستان کند؟
اجتنابناپذیری افغانستان از امنیتیمحور بودن تعامل با جنوب آسیا
ممکن است سئوال شود که با وجود اینکه جنوب آسیا بهلحاظ اقتصادی برای افغانستان مزیتهای فراوانی دارد، چرا این کشور باید تعامل اقتصادی خود را با این منطقه کاهش دهد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که افغانستان بهلحاظ امنیتی با منطقه جنوب آسیا چنان درگیر شده که امکان دور شدن از آن بسیار دشوار است. افغانستان به دو دلیل نمیتواند از درگیر شدن با منطقه جنوب آسیا اجتناب کند؛ دلیل اول مسئله خط مرزی دیورند است که تمام حکومتهای افغانستان نتوانستهاند از آن بگذرند و از ابتدای تشکیل کشور پاکستان تا امروز بهعنوان مسئله اختلافی و بحرانزا، بین دو کشور فضای امنیتی بهوجود آورده است.
دلیل دوم این است که افغانستان ناگزیر است برای رقابت با پاکستان سیاست نزدیکی با هند را روی دست گیرد که در عمل هم در چند دهه اخیر در رفتار این کشور قابل مشاهده است. حتی پس از به قدرت رسیدن طالبان، محاسبه پاکستانیها این بود که به دلیل نزدیکی دو طرف در زمان مبارزۀ طالبان علیه حکومت قبلی افغانستان، مسئله دیورند و نزدیکی با هند از دستور کار حکومت طالبان خارج خواهد شد اما چنانچه در دو سال نیم گذشته دیده شد، حکومت طالبان حداقل در خصوص مسئله دیورند رویکرد نظامهای گذشته را دنبال میکند. همچنین بعید به نظر نمیرسد که حکومت طالبان در آینده علیه پاکستان از ابزار هند استفاده کند. با این وصف، صرف نظر از نوع نظام در افغانستان، درگیری این کشور با منطقه جنوب آسیا امری اجتناب ناپذیر است. به دلیل وجود همین درگیری از یک سو و نیاز اقتصادی افغانستان به پاکستان از سوی دیگر، روابط اقتصادی با پاکستان و نیاز افغانستان به پاکستان، همواره به عنوان ابزار فشاری در دست پاکستان بوده و لذا علیرغم همه مزیتها افغانستان ناگزیر برای چارهاندیشی در این زمینه است.
آسیای مرکزی بدیل جنوب آسیا
منطقه جنوب آسیا به لحاظ اقتصادی مزیتهای فراوانی برای افغانستان دارد. این منطقه مملو از جمعیت، سه مزیت عمده اقتصادی برای افغانستان دارد. نخست اینکه منطقه جنوب آسیا تنها بازار متقاضی تولیدات افغانستان است. آمارها نشان میدهد افغانستان بیشترین صادرات را به پاکستان و هند داشته است. دوم اینکه منطقه جنوب آسیا منبع خوبی برای تأمین برخی از اقلام عمده مصرفی افغانستان است و سوم اینکه منطقه جنوب آسیا نزدیکترین راه برای دسترسی افغانستان به بنادر دریایی است. اما همانطور که توضیح داده شد، درگیری امنیتی افغانستان با این منطقه، تأثیرات و تبعات مخرب و منفی برای افغانستان داشته است. بنابراین افغانستان برای کاستن از تبعات منفی اقتصادی ناشی از درگیری امنیتی با این منطقه، بهدنبال گزینۀ بدیل است. به همین دلیل در دوره حکومت اشرف غنی، آسیای مرکزی بهعنوان گزینه بدیل پاکستان و در کل جنوب آسیا مطرح شد. از رویکردهای حکومت کنونی افغانستان نیز چنان برمیآید که چنین سیاستی در دستور کار آن قرار دارد. اما پرسشی که پیش میآید این است که آیا آسیای مرکزی چنین ظرفیت و توانایی را دارد که بتواند به عنوان بدیل پاکستان قرار گیرد؟
تا قبل از فروپاشی شوروی و بروز تحولات سیاسی در افغانستان، این کشور بیشترین مراودات اقتصادی و سیاسی را با اتحاد شوروی، بهعنوان همسایه شمالی خود و جمهوریهای هممرز خود در آن اتحاد داشت اما پس از فروپاشی شوروی و تقسیم آسیای مرکزی به پنج جمهوری مستقل و بروز تحولات سیاسی در افغانستان، مراودات سیاسی- امنیتی و اقتصادی این کشور با منطقۀ آسیای مرکزی کاهش شدید یافت. حال سئوال این است که آیا آسیای مرکزی در شرایط حاضر که کاملاً با گذشته متفاوت است، میتواند بدیل اقتصادی پاکستان برای افغانستان باشد؟ در پاسخ میتوان گفت که به صورت نسبی بله اما بهصورت کلی آسیای مرکزی در بینیاز کردن افغانستان از پاکستان تاحدودی ناتوان است. بهصورت کلی آسیای مرکزی در چند محور نسبت به پاکستان برای افغانستان مزیت اقتصادی دارد. نخستین موضوع که بسیار مهم است، فقدان موضوعهای امنیتیکننده میان افغانستان و منطقه آسیای مرکزی است. این موضوع، بهعنوان مانع در حوزه اقتصادی میان افغانستان و پاکستان عمل کرده است که آسیای مرکزی تقریباً عاری از آن است.
البته تحلیلهایی در خصوص آبهای جاری مشترک میان افغانستان و دو کشور ازبکستان و ترکمنستان وجود دارد که امکان تبدیل شدن به موضوعی امنیتی در روابط افغانستان با دو همسایه شمالی را دارد، اما در صورت بروز اختلاف بر سر این موضوع نیز نمیتوان انتظار امنیتی شدن روابط دو طرف را همانند روابط امنیتی پاکستان و افغانستان، داشت. موضوع دوم این است که پاکستان در افغانستان بیشتر بهدنبال موضوعهای امنیتی است تا اقتصادی. در حالی که کشورهای آسیای مرکزی افغانستان را بهعنوان یک سوژه اقتصادی خوب ارزیابی میکنند. به بیانی دیگر، پاکستان با تعقیب سیاست عمق استراتژیک بهدنبال استفاده امنیتی از افغانستان علیه هند بهعنوان رقیب اصلی خود است. در صورتی که کشورهای آسیای مرکزی فاقد چنین رویکردی هستند. از همین رو پاکستان همواره سیاست افغانستانِ ضعیف و وابسته به خود را دنبال میکند و در مقابل کشورهای آسیای مرکزی خواهان افغانستانی باثبات و به لحاظ اقتصادی پرجاذبه برای خود هستند.
از رهگذر اقتصادی، آسیای مرکزی با قرار گرفتن پنج کشور در آن، میتواند بخش عمدهای از نیازهای اقتصادی افغانستان را تأمین کند. در واقع پنج کشور آسیای مرکزی بهطور مشترک میتوانند بسته کامل تدارکاتی برای اقتصاد افغانستان باشند. در مقابل نیز این پنج کشور ظرفیت تبدیل شدن به بازار گستردهای برای تولیدات افغانستان را دارند. مزیت دیگر آسیای مرکزی برای افغانستان در مقابل پاکستان این است که افغانستان با هر کدام از کشورهای همسایه شمالی خود دارای بنادری (گمرکات) است که تقریباً همه آنها کشورهای آسیای مرکزی را از طریق خطوط آهن به افغانستان وصل کرده است. این مزیت هم در متنوعسازی و هم در زمینه تبادلات تجاری با حجم زیاد، برای افغانستان مفید است. آخرین مزیتی که آسیای مرکزی نسبت به پاکستان دارد، وصل کردن افغانستان به چین، روسیه و اروپاست. اگر این مورد را نیز مدنظر قرار دهیم، افغانستان تقریباً با نیمی از جهان میتواند از طریق این منطقه ارتباط پیدا کند.
با وجود ظرفیتها و امکانات مزبور، آنچه آسیای مرکزی، ناتوان از برآورده ساختن آن برای افغانستان است، فراهم کردن زمینه دسترسی افغانستان به بنادر دریایی است. از این رهگذر آسیای مرکزی خود بیشتر از افغانستان در تنگنا قرار دارد. افغانستان با عبور از یک کشور میتواند به آبهای آزاد دسترسی داشته باشد اما در میان کشورهای آسیای مرکزی، ازبکستان محصور به خشکی مضاعف است یعنی برای رسیدن به دریا باید از خاک دو کشور عبور کند و بقیه هم مانند افغانستان با عبور از یک کشور به دریا میرسند ولی نوعا مسافتهای نسبتاً طولانیتری را برای این کار باید طی کنند. از اینرو، این منطقه نمیتواند یکی از مهمترین نیازهای اقتصادی افغانستان را برآورده کند و این کشور از این نظر کماکان به پاکستان (و یا ایران) محتاج خواهد بود. در این زمینه گزینهای که میتواند افغانستان را تقریباً بینیاز از پاکستان کند، ایران است. ایران در همسایگی افغانستان با داشتن بنادر دریایی، تنها راه دسترسی افغانستان به آبهای آزاد، بدون عبور از پاکستان است. افغانستان در رویکرد جدید اقتصادمحور خود بهعنوان متمم آسیای مرکزی، در زمینه رفع نیاز افغانستان به بنادر دریایی، روی ایران حساب ویژهای باز کردهاست و همزمان با چرخش اقتصادی به آسیای مرکزی، توافقهایی با ایران و هند در زمینۀ استفاده از بنادر دریایی ایران، بهخصوص بندر چابهار انجام داده است.
راهکار مناسب برای افغانستان
با توجه به وضعیت جغرافیایی افغانستان و نیازهای متعدد اقتصادی آن، این کشور میبایست مدتها قبل سیاست خارجی اقتصادمحور را اتخاذ میکرد اما این فقط یک روی سکه است. روی دیگر سکه که بهعنوان متمم چنین سیاستی عمل میکند و پیش نیاز جدی آن محسوب میشود، داشتن سیاست خارجی بیطرفانه و متوازن است. بیهیچ شبههای اقتصادمحوری در سیاست خارجی بدون بیطرفی و توازنگرایی، سیاست موفقی نخواهد بود. از جانبی دیگر اقتصاد محوری نیز نمیتواند با امنیت محوری قابل جمع باشد.
چنانچه اشرف غنی از یک سو شعار سیاست خارجی اقتصاد محور را سر میداد و در این راستا ظاهراً تلاش میکرد اما از جانب دیگر در ائتلاف با یکی علیه دیگری قرار داشت و حضور آمریکا در افغانستان نیز این مسائل را بیشتر درهم میتنید. با اینکه در دوره جمهوریت که آمریکا همه کارۀ افغانستان بود مشخص بود که این کشور فاقد سیاست خارجی مستقل است اما خود حکومت افغانستان نیز اقتصاد محوری را با امنیت محوری و ائتلافگرایی با یکی علیه دیگری درهم آمیخته بود. از این رو نه تنها این نوع سیاستهای کج و معوج درهای سعادت را به افغانستان باز نمیکرد بلکه حتی کشورهای آسیای مرکزی را نیز در همکاری با افغانستان بدبین میکرد. اما در حال حاضر که نه آمریکا در افغانستان حضور دارد و نه آن نوع حکومت، مناسب است که حکومت جدید این کشور، برای کسب مزایای حداکثری از سیاست خارجی اقتصاد محور، رویکرد منطقهگرایی را در راستای ایجاد همگرایی منطقهای با رعایت اصل بیطرفی و با روحیه اجتناب از درگیر شدن با همسایهها و بدون هدفگذاری امنیتی، اتخاذ کند و سیاست خارجی اقتصاد محور را هم در سطح اعلامی و هم در سطح اعمالی در دستور کار خود قرار دهد.
منبع: موسسه مطالعات راهبردی شرق